پایتخت افغانستان که با صدای هولناک انفجار از خواب بیدار می شود و با نوحه کودکان یتیم، بیوگان جوان، و مادران درد دیده به خواب می رود، در این روز ها جامه سیاه ماتم بر تن نموده است. فرزندان این شهر و سایر شهر های کشور پیش از آنکه خون های ریخته یک انفجار را بشویند، خبر حادثه خونین تر دیگری گوش شان را می خراشد. چلنج بزرگی که کشور ما با آن روبرو بوده محدود به امر مبارزه با فقر و بیکاری و بیماری و محافظت از محیط زیست و فراهم ساختن شرایط بهتر زندگی و دستیابی به ساخت و ساز و فن آوری مدرن نیست، چالش اصلی این است که چگونه می توان زنده ماند و جامعه را در برابر اندیشه هایی بسیج نمود که یکی پس از دیگری به اشکال متفاوت ظهور نموده، امنیت و ثبات سیاسی، اجتماعی و روانی جامعه را هدف قرار می دهند.
پرسشی که در ذهن هر فرزند این سرزمین تداعی می شود، در چنین اوضاعی چه باید کارد. پاسخ به این پرسش هم می تواند از بعد سیاسی و امنیتی مطرح گردد و هم از زاویه دینی و فرهنگی. آنچه تا هنوز شاهد بوده ایم توجه به دو بعد نخست این تراژیدی و پرداخت هزینه جانی و مالی خیلی سنگینی در جهت مبارزه با آن بوده است؛ غافل از اینکه بعد دینی و فرهنگی این پدیده خیلی مهمتر از بعد سیاسی و امنیتی آن می باشد، چون از لحاظ ذهنی و اعتقادی، قابلیت پذیرش یک جنایت مقدم بر دست یازیدن به خود آن جنایت می باشد.
تروریزم و افراطیگری خشونتبار در افغانستان دارای ابعاد گوناگون قانونی، امنیتی، بیرونی، اجتماعی، روانی، اقتصادی، فرهنگی و دینی بوده، و پدیده ای به این پیچیدگی را نمی توان تنها با یک شیوه مهار نمود. معروف ترین شیوه های مبارزه با تروریزم و افراطیگری خشونتبار، شیوه های امنیتی آن بوده که رسانه های گروهی و مطبوعات کشور شاهد این ادعا اند. با آنکه تعامل امنیتی با این پدیده از نیاز های مبرم جامعه به شمار می رود، اما این را نیز باید در نظر داشت که این روش اگر با جدیت هم تطبیق گردد، توان مهار این پدیده پیچیده را نخواهد داشت. تعامل امنیتی شاید از حوادثی جلوگیری کند ولی نمی تواند این بیماری را که نیرو های امنیتی به حکم تخصص از دیدن آن عاجز اند، از ریشه بر کند. اگر فردی در جامعه دست به جنایتی چون دزدی یازد، تعامل قانونی و امنیتی شاید کارگر افتد چون آن فرد معتقد به درستی کاری که انجام داده نیست؛ اما کسی که می خواهد خودش را در وسط شهر و یا در داخل مسجد و یا هم در قلب یک نهاد آموزشی و یا بازار انفجار دهد، یقین کامل دارد که با ارتکاب آن جنایت بهشت ابدی را برای خود بیمه کرده است. از همینرو، عامل فکری از مهمترین عوامل این خشونت کور و خونین به شمار می رود. برخورد امنیتی در پهلوی نقش مهمی که دارد، می تواند زیان های جانبی هم بجا گذارد. یتیم ساختن فرزندان فرد تروریست، بر انگیختن کینه و عقده اقارب او در برابر دستگاه دولت، و نهادینه ساختن حس انتقام در وجود بازماندگان ایشان از نمونه های اعراض جانبی این علاج به شمار می روند. گاهی هم می شود که استفاده از ابزار امنیتی زیانبارتر از هر عامل دیگری به شمار آید.
افراطیت خشونتبار از دو محصول تمدن معاصر سود می جوید که یکی زرادخانه و وسایل آدمکشی، و دیگرش رسانه های اجتماعی این تمدن بوده است که گروه های آدمکش در جهت رساندن روایت های خونبار خویش از آن سود می جویند. همان طوری که سلاح وسیله ای برای تصفیه جسدی مخالفان فکری بوده است، رسانه های اجتماعی ابزاری در جهت نابودی ارزش های رحم و عاطفه و عشق و احسان و عدل و مدارا در دل و دماغ افراد جامعه بشمار می رود. در طول دهه گذشته، تلاش های تبلیغاتی در جهت افراطی سازی جوانان و سوق دادن آنها به خشونت چنان بالا گرفته که می شود آن را سریعترین و گسترده ترین تبلیغ جنایت در تاریخ بشر به شمار می رود.
در عصری که صدای افراط و تکفیر و خشونت از هر صدایی بلندتر است، نهاد فرهنگ صلح و اعتدال افغانستان صدای نرم مردم مظلومی خواهد بود که از خشونت و آدمکشی و تکفیر بیزار اند؛ صدایی که از اعماق فطرت انسان و تاریخ مسلمانان و تمدن شان بر می خیزد. این نهاد، تلاقیگاه اهل نظر و منبر علما و دانشمندان و اهل فکر و اندیشه خواهد بود تا تصویر انسانی دین را در معرض دید مخاطبان خویش قرار داده و از فرهنگ صلح و امنیت و همزیستی پاسداری نماید.
در جامعه ای که از یکسو مطبوعات آزاد جزء ویژگی های آن به شمار می رود، و از سوی دیگر انارشی فقهی در آن بیداد می کند، نیاز برای ابراز روایت بدیل که همان روایت اصیل از دین است، مطرح می گردد. ما نه تنها رسالت داریم تا بر غیرانسانی بودن سلوک و اندیشه های خونبار آدمکشان و خالیگاه های استدلالی آنها انگشت بگذاریم بلکه وظیفه داریم تا در جهت ساختار شکنی و مشروعیت زدایی از افراطگرایان، روایت های مثبت و جایگزین نمودن آن با جهان بینی سازنده و انسانی را مطرح نماییم. وقت آن فرا رسیده است، هر که هستیم و در هر موقعیتی که قرار داریم، کاری در راستای خشک نمودن منابع سیلاب خونی انجام دهیم که از رگه های انحراف دینی سرچشمه می گیرد.
آسیب شناسی این بیماری زندگی سوز وگشودن گره از عقده های ایدیولوژیک آن باید در رأس اولویت های علمای صادق دین و سایر دانشمندان دلسوز جامعه قرار گیرد. تلاش در جهت احیای ارزشهای برین اعتدال و همزیستی و صلح و تسامح و عاطفه و مهر که از عناصر اصیل فطرت آدمی و بافت فرهنگی ما به شمار رفته و امروز در رهگذر طوفان آتشین ترور و تعصب و افراطیگری قرار گرفته است، از واجب ترین واجبات ما به شمار می رود. وقت آن فرا رسیده است تا ابر های خونین خشونت و تکفیر و انارشی فقهی و فتواهای لجام گسیخته از آسمان کشور ما کوچ کنند. تقویت مصئونیت ذهنی و معنوی جامعه در برابر بیماری افراطیگری خونبار شکوهمندترین و انسانی ترین رسالت جمعی ما بوده همان طوری که تجارب تاریخی انسان بر تقدم وقایه بر علاج مهر تأیید کوبیده است.
دیدگاهتان را بنویسید