کلیدی ترین واژه ای که در این ربع قرن بر زبان طالبان جاری و این گروه مشروعیت خویش را مدیون تطبیق آن دانسته اند اصطلاح «شریعت» بوده است. نه تنها طالبان که گروه های فراوان دیگری نیز در جهان اسلام و حتی کشور های غربی وجود داشته اند که پیوسته از شریعت یاد نموده اند، بیخبر از اینکه آنچه ایشان “شریعت” دانند، و در راه آن می شکند و کشته می شوند، غیر ازآن چیزی بوده که در فرهنگ قرآنی شریعت خوانده شده است.
شریعت در زبان عربی از ریشه (ش ر ع) اشتقاق یافته و بمعنی شاهراهی آمده است که به آبی گورا منتهی می شود. اما در زبان قرآن شریعت به تمامی اموری اطلاق می گردد که خداوند نازل فرموده است.
گفتیم شریعت بمعنی راه آمده و میان “راه” جامعه و “قانون” جامعه تفاوتی است آشکار.
در تاریخ مسلمانان هیچ گروهی به اندازه فقها نقش نداشته اند؛ و وقتی یک فقیه با قرآن تعامل می نمود، او به جز قانون و احکام فقهی چیز دیگری در آن ندیده و در نتیجه شریعت را در همین احکام خلاصه نمودند.
اما وقتی به مفهوم اصلی و ژرف این واژه توجه نماییم خواهیم دید که مفهوم “شریعت” خیلی گسترده تر و عمیقتر از آن چیزی است که دانشمندان رشته های مختلف دینی به آن نسبت داده اند. وقتی قرآن می گوید: “سپس تو را در راه و طریقه آبشخوری قرار دادیم [كه ناشى] از امر [خداست] پس آن را پيروى كن” و باز در چندین آیت بعدی از ظلم و ستم، و سپس از هدایت و رحمت سخن می گوید، در می یابیم که مقصود قرآن از شریعت چیزی فراتر از قانون و یا احکام فقهی و باید ها و نباید های آن بوده است.
ما در اینجا با دو مفهوم روبرو هستیم که یکی تطبیق حرفی و خشک قانون است و دیگرش روش و فلسفه زندگی. پرسشی که پیش می آید کدامش مهم است؟ من می گویم راه و روش و فلسفه زندگی مهمتر از قوانین آن می باشد؛ چون همین مسئله بود که عمر بن الخطاب را واداشت تا در سال قحطی و گرسنگی وقتی خودش را از یک طرف با متن قطعی و واضح قرآن روبرو یافت که از بریدن دست دزد حرف می زند و از سوی دیگر خود را در برابر راه و روش و فلسفه زندگی دید که عدالت اصلی ترین عنصر آن به شمار می رود، عدالت را بر حکم قانون ترجیح داد و از بریدن دست دزد صرفنظر نمود. او خوب می دانست که تطبیق حرفی و خشک قانون و فقه در آن شرایط دشوار به معنی مصادره “راه” و “روش” بوده است که قرآن از آن بنام شریعت یاد نموده است؛ و از نظر او هرگاه چنین شد باید در کنار مبادی و اصول و ارزش هایی ایستاد که ستون پایه های این راه و روش به شمار می روند. او “قانون” را در آیینه و میزان “راه” می سنجید نه آنکه راه را قربانی “قانون” سازد. به عبارت دیگر، این همه احکام جزایی بخاطر ارزش هایی تعیین گردیده است نه آنکه ارزش ها باید در خدمت این احکام قرار گیرند. به عبارت دیگر این “راه” با عدالت و رحمت شروع می شود نه با کشتن و بریدن و شکنجه و شلاق.
دانشمندان مسلمان از گذشته های دور مقاصد پنجگانه شریعت اسلامی را محافظت از دین و جان و عقل و نسل و مال انسان ها دانسته اند. در این باب برخی دانشمندان، حفظ جان را مهمتر از حفظ دین دانسته اند، چون دین حق خدا است و جان حق انسان و حق آدمی بر حق خدا ترجیح دارد؛ و چون انسان ها حقوق شان را نمی بخشند، برخلاف خدا که بخشندگی اش را پایانی نیست؛ و چون اگر حق خدا ضایع گردد ضرری به ذات الهی بر نمی گردد،اما با از میان رفتن جان انسان، بزرگترین ضرری به او وارد می گردد. در این باب نمونه های فراوانی در سیرت پیامبر اکرم هم دیده می شود که بر اهمیت حفظ جان تأکید داشته است.
به هر حال، شریعت به مجموعه ای از مبادی و تعالیم و ارزش های بزرگی به پهنای اصل دین اطلاق می گردد همان طوري كه آيت 13 سوره شورا به آن اشاره نموده است. با در نظرداشت همین اصل بود که امام آجری کتابی بنام شریعت نوشت، در حالی که بخش بزرگ آن کتاب را مفاهیم اخلاقی و معانی تربیتی و آبادی زمین و ساختن جامعه و ایجاد تمدن احتوا نموده است. راغب اصفهانی هم وقتی کتابی در باب فلسفه اخلاق نوشت آن را “الذريعة إلى مكارم الشريعة” نامید که به معنی “اسباب و عوامل دستیابی به بزرگمنشي هاي شريعت” آمده است. راغب شریعت را عبارت از مفاهیمی چون حكمت و عدالت و بردباري و احسان و فضيلت های انسانی و صنعت ها و تربیت روحی انسان می دانست که در فرجام، مسیر بهشت را فرا راه انسان می گشاید. به باور او اعمار زمین و ایجاد تمدن در آن و خداگونه زیستن و نیایش نمودن او از پایه های شریعت به شمار می رفت.
در اینجا لازم بیادآوری است که در تاریخ تمدن اسلامی دو مفهوم دیگر هم بر شریعت اطلاق گردید که از عمق و پهنای معنایی شریعت کاست. یکی از آن دو مفهوم؛ قرار دادن شریعت در برابر طریقت بود و دیگرش قرار دادن شریعت در برابر قانون که هر دو استخدام با مفهوم قرآنی شریعت در تعارض بوده است. در مفهوم اول، بخش ظاهری دین را شریعت خواندند، و در مفهوم دوم، شریعت بمفهوم فقه کاربرد یافت.
شریعت به مفهوم قرآنی آن تمامی مفاهیم و تعالیم این کتاب را احاطه می کند در حالی که تلقی فقهی از شریعت خیلی آن را محدود می سازد. به عبارت دیگر، از جمله 6236 آیت قرآنی تنها حدود 200 آیت آن مربوط به مسایل قانونی و فقهی می گردد که عباداتی چون نماز و روزه و زکات و حج را نیز شامل می شوند. از سوی دیگر، در میان 6236 آیت قرآن تنها 9 آیت آن مربوط به حدود و قصاص می گردد، در حالی که طالبان و گرو های فراوانی دیگری شریعت را تنها به معنی تطبیق همین 9 آیت می دانند؛ آیت هایی که 0.01 درصد قرآن را تشکیل می دهند.
آنچه را راغب و آجری و دیگران در گذشته و ریسونی و امثال شان در عصر حاضر و پیش از همه قرآن کریم خود آن را شریعت می داند، عبارت از ارزش های اعتقادی و اصول اخلاقی و عدالت و احسان و راستی و نیکویی و ایجاد مدنیت و وفاداری و کرامت و آزادی و امنیت و اعتلای انسان و مهربانی و فروتنی و تلاش در جهت آموختن دانش و رهایی از رذایل اخلاقی و بقیه فضایل میباشد. خلاصه سخن، هر اقدام یا تلاشی که مردم را از بیعدالتی، استبداد، ظلم، خونریزی، تعصب و ستم حتی در حق حیوانات رهایی بخشد، و با هر گونه اصلاح اجتماعی و اعمار تمدنی پیوند داشته باشد، از اهداف شریعت به شمار می رود.
تو اگر دروازه های کار را بروی نیمی از جامعه ات ببندی؛ اگر هیرویین را ترویج کنی؛ اگر هیچ برنامه اقتصادی نداشته باشی؛ اگر کارشناسان تخنیکی و اقتصادی از نزدت فرار کنند؛ اگر با قضایای عقلی و اخلاقی و فکری و تمدنی بیگانه باشی؛ اگر چرخ سیستم مالی را متوقف سازی؛ اگر فقه موازنات و فقه تدرج و فقه ضرورت ها، و فقه ضرر خفيف و شر كمتر، و فقه واقعيت ها، و فقه تطور و تطبيق، وفقه جامعه و زندگی، و فقه آسانگیری، و فقه تمدن و فقه توسعه و انكشاف، و فقه ممكن، وفقه اقليات، وفقه اهداف و مقاصد و فقه نتایج و فقه هویتی وغيره را در زباله دان بیندازی، تو لکه ننگی بر جبین درخشان شریعت خواهی بود.
شریعت اصطلاحی نیست که بر زبان جاری گردد؛ شریعت مبارزه با بیکاری و بهره برداری از ثروت های خدا داد است، زیرا تحقق دین و اخلاق در جامعه ای گرسنه ممکن نیست. قرآن وقتی در آیت 37 سوره ابراهیم از نقش آن پیامبر در ترویج مدنیت و اسکان گزینی در قلب جامعه بدوی آن زمان مکه حرف می زند از دعایی یاد میکند که آن پیامبر بزرگ از خدا خواسته بود تا مردمان آن سرزمین را از میوه ها سیر کند تا آنکه عبادت خدا را بجا آرند. قرآن کریم بازهم وقتی در سوره قریش از امنیت غذایی و امنیت اجتماعی یادمی کند، امنیت غذایی و یا “أطعمهم من جوع” را بر امنیت اجتماعی و یا “آمنهم من خوف” مقدم می شمارد.
شریعت در مفهوم قرآنی آن سیر در شاهراه رسیدن به چشمه پاکیزه و زلال زندگانی و کرامت است که جوهر آن را عدالت و اخلاق تشکیل می دهد، نه فرو غلتیدن در باتلاق فقر و گرسنگی و تحقیرانسان و انارشی و آدمکشی و تعصب و انحصار طلبی، و خلاصه سخن توجیه هر جنایتی در راه رسیدن به قدرت.
دیدگاهتان را بنویسید